نوشته شده توسط : Dr. Dalake

کنترل اجتماعی «به مکانیسم‌هایی اطلاق می‌شود که جامعه برای واداشتن اعضایش به سازگاری و جلوگیری از ناسازگاری به کار می‌برد» به مفهومی دیگر، کنترل اجتماعی به «مجموع عوامل محسوس و نامحسوسی که یک جامعه در جهت حفظ معیارهای خود به کار می‌برد و مجموع موانعی که به قصد جلوگیری افراد از کجروی اجتماعی در راه آنان قرار می‌دهد، گفته می‌شود و بالاخره کنترل اجتماعی را می‌توان «مجموعه‌ای از منابع مادی و نمادینی» دانست که در اختیار جامعه قرار دارد و برای حصول اطینان از همنوایی رفتاری اعضای خود با اصول و مقرراتی از پیش تعیین‌شده و مورد تایید، از آن استفاده می‌کنند.

کنترل اجتماعی در جامعه به دو شیوه متفاوت صورت می‌گیرد:

۱- از طریق اجبار: که بر اساس آن افراد را به پذیرش شیوه‌های زندگی و الگوهای رفتار جامعه، با به‌کاربردن وسایل گوناگونی نظیر مجازات‌های حقوقی و تنبیه، وامی‌دارند.

۲- از طریق اقناع: که بر اساس آن افراد را با وسایل گوناگون اقناع چون: تبلیغ، پاداش، اعتبار، اعطای درجه، تمجید کردن، تشویق و قدردانی، وادار به پذیرش هنجارهای اجتماعی می‌کند.

تبعیض بین دختر و پسر که برخاسته از یک سنت جاهلی است، از اولین سال‌های زندگی تخم نفرت در روح و ذهن کودک می‌کارد. سپس تبعیض بین فرزندان بر اساس زیبایی چهره، هوش برتر، جثه قوی‌تر و یا شیرین‌زبان‌تر باعث می‌شود در قلب آن‌که مورد بی‌توجهی قرار گرفته، حس رقابت منفی نسبت به دیگر خواهران و برادران ظهور و رشد کند و موجب بروز پدیده بسیار منفی پرخاشگری گردد.

از مسائل مبتلا به بسیاری از خانواده‌ها، پرخاشگری کودکان و ابراز خشم و خشونت غیرعادی نسبت به والدین، برادران و خواهران و حتی افراد کوچه و مدرسه و خیابان است. رفتار آنان به گونه‌ای است که موجبات رنج و زحمت والدین را فراهم می‌کنند و در مواردی وضعی پدید می‌آورند که دیگر قابل تحمل نیست و سبب شرمندگی اولیای آنهاست. آن‌چه در این بحث تعقیب می‌شود، معرفی مسئله پرخاشگری، آثار و عوارض آن عوامل پدیدآورنده و تشدیدکننده آن به منظور اصلاح و کنترل این حالت و یا دست کم تعدیل آن در کودکان نیست.

پرخاشگری کودک را می‌توان به عنوان رفتار تهاجمی تعریف کرد که کودک به قصد صدمه یا آسیب رساندن عمدی به افراد یا اشیا از خود بروز می‌دهد. پرخاشگری می‌تواند به صورت فیزیکی، کلامی یا در قالب تخریب اشیاء و لوازم و بالاخره زیر پا گذاشتن مقررات و قوانین در محیط زندگی با آگاهی قبلی تجلی کند.

آن‌چه در تعریف فوق حائز اهمیت است، قصد و نیت کودک و یا نوجوان است؛ یعنی یک رفتار آسیب‌زا در صورتی پرخاشگر محسوب می‌شود که از روی قصد و عمد به منظور صدمه زدن به افراد یا اشیاء صورت گرفته باشد. بنابراین با چنین تعریفی اگر نوجوان در هنگام بازی سهوا سبب شکستن پای دوست خود شود، کار او پرخاشگری محسوب نمی‌شود. اما اگر وی از روی عمد به ساق پای دوست خود لگد بزند، این رفتار او بدون تردید پرخاشگری تلقی می‌شود. رفتارهای پرخاشگری هنگامی به صورت اختلال در نظر گرفته می‌شود که به صورت پایدار و مستمر در ساختار رفتار نوجوان طی مدت زمان نسبتا طولانی مشاهده شود که البته پرخاشگری او بازتاب الگوهای کلی‌تر رفتارهای اطرافیانش در جریان اجتماعی شدن است.

خانواده برابر با همه دنیا

اجتماعی شدن فرآیندی است که طی آن کودک ناتوان به تدریج به شخص خودآگاه دانا و ورزیده در شیوه‌های فرهنگی که در آن متولد شده است، تبدیل می‌شود. فرآیند اجتماعی شدن کودک از خانواده شروع می‌شود. خانواده برای کودک کم سن و سال، معرف همه دنیایی است که او را احاطه کرده است. تصویر خود در نزد کودک، انعکاس احساسی است که اعضای خانواده نسبت به او دارند. رابطه میان کودک و مادر در پایان نخستین سال زندگی کودک دچار تغییراتی می‌شود. زیرا در آن هنگام کودک نه‌تنها شروع به سخن گفتن می‌کند، بلکه می‌تواند بایستد. بیشتر بچه‌ها در حدود چهارده ماهگی می‌توانند به تنهایی راه بروند. در سال‌های دوم و سوم، توانایی فزاینده‌ای برای درک کنش‌های متقابل و عواطف سایر اعضای خانواده پیدا می‌کنند. کودک یاد می‌گیرد چگونه دیگران را خوشحال و یا ناراحت کند. کودک دو ساله، اگر یکی از والدین نسبت به دیگری خشمگین شود، دلتنگی نشان می‌دهد و ممکن است یکی یا دیگر را چنانچه به طور آشکارا ناراحت باشد، در آغوش گیرد. کودک در همان سن همچنین می‌تواند برادر یا خواهر یا پدر یا مادر را اذیت کند.

در طول دوره یک تا پنج سالگی، کودک همچنین نظم و انضباط را می‌آموزد که یک مفهوم آن یادگرفتن کنترل نیازهای بدنی و برخورد با آنهاست. بچه‌ها یاد می‌گیرند چطور به طرز مودبانه‌ای غذا بخورند. آنها همچنین یاد می‌گیرند که در زمینه‌های مختلف فعالیتشان بویژه هنگامی که با بزرگ‌ترها در کنش متقابل هستند، مواظب رفتار خود باشند. در این سنین، خشم زمانی بیشتر دیده می‌شود که کودک خسته یا گرسنه باشد یا با مداخله بیش از اندازه بزرگتر او بازی‌اش را قطع کند، عصبانی می‌شوند و از روی خشم اشیا را پرتاب می‌کنند یا به آنها لگد می‌زنند. ابراز خشم و پرخاشگری مانند بسیاری از مشکلات رفتاری دیگر، نمایانگر تعارض بین شخصیت در حال رشد کودک با شخصیت و نگرش‌های والدین است.

عصبانیت در دوران کودکی تا حدی عادی است، ولی به تدریج کودک به علت رشد شخصیتی بر خود مسلط می‌شود. غیظ و خشم ممکن است به علت احساس رنجش عمیق کودک بر اثر بی‌عدالتی یا تبعیض اولیا باشد، ولی در بیشتر مواقع ممکن است علت آن تضادها و کشمکش‌های درونی کودک در مقابل عوامل آزاردهنده یا احساس عجز و ناتوانی باشد.

غیظ و خشم کودک به صورت مختلف، مانند فریاد کشیدن، گریه‌کردن، خود را به زمین زدن و به خاک مالیدن، گازگرفتن، دشنام دادن و شکستن اشیاء و حتی کتک زدن خود یا دیگران تظاهر می‌کند. این حالت اکثرا از دو یا سه سالگی یعنی در دوره منفی‌گری یا مقاومت دیده می‌شود. حتی گاهی ممکن است خیلی زودتر نیز دیده شود و در پسرها شایع‌تر از دختران است. این حالت معمولا زیانی به کودک نمی‌رساند، ولی اگر ادامه یابد، باعث عدم رشد اجتماعی و وجدان اخلاقی می‌شود و در نتیجه در مراحل بعدی زندگی ممکن است منجر به اختلالات شخصیتی شود.

در کودکان بزرگ‌تر اگر بروز کند، آن را یک نوع بازگشت به مراحل کودکی تعبیر و توجیه می‌کند. پرخاشگری در خانواده‌های سختگیری که از تنبیه بدنی در تربیت کودک استفاده می‌کنند، بیشتر دیده می‌شود و نیز برخی از پرخاشگری‌ها در خانواده‌هایی که اجازه پرخاشگری به طفل داده می‌شود و هرگز به طور سریع بعد از این رفتارها کودک را مورد سوال قرار نمی‌دهند، ریشه می‌دواند.

منبع: مرکز مشاوره و روانشناسی ایران-مشاور کودکان:کنترل اجتماعی کودکان



:: برچسب‌ها: کنترل اجتماعی کودکان , کنترل خشم در کودکان , کنترل پرخاشگری کودکان ,
:: بازدید از این مطلب : 581
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : شنبه 14 تير 1399 | نظرات ()
نوشته شده توسط : Dr. Dalake

کودک شما در حرکت

بابا، مامان، مواظب باشید، دارم می‌آیم. من دیگر یک نوزاد درمانده وابسته نیستم. من چهار دست و پا راه می‌روم. من دیگر می‌توانم خودم حرکت کنم. پدر مادر عزیز، من شما را دوست دارم، ولی کم‌کم دارم به خودم و همه شاهکارهایم می‌بالم. من این مرحله را «دوره سه‌بُعدی» نامیده‌ام. کودک سه بُعدی، به ولایت، بُعد جدیدی می‌بخشد. او حالا رشید و عامل حرکت خود می‌باشد. چُرت زدن‌های کودک، تنها وقفه در جنب و جوش بی‌وقفه روزانه او است.

نتایج مراقبت‌های قبلی، همراه با برنامه طبیعت برای رشد کودک شما، در این زمان متجلی می‌شود. این دوره برای اولیاء دوره آسانی نیست. «خویشتن» نوشکفته کودک شما می‌خواهد که زندگی بر وفق مراد او باشد. توانایی‌های خود را بیشتر از واقعیت‌ها می‌بیند و قدرت والدین را دست کم می‌گیرد. مورد «آنیتا» را در نظر بگیرید. او کار می‌کند و باید دختر سه ساله خود «نانسی» را صبح‌ها به مهد کودک برده و سر ساعت هشت در محل کار خود حاضر شود. او می‌گفت: من هیچگاه نمی‌توانم با آرامش و فکر راحت در محل کار خود حاضر شوم. نانسی و من هر روز صبح دعوا داریم. او می‌خواهد لباس مهمانی خود را در مدرسه بپوشد و من می‌گویم که او باید شلوار جین بپوشد. همیشه موضوعی برای جنجال وجود دارد. این کشمکش باید تا کی ادامه پیدا کند؟ من دیگر تحمل حاضر جوابی‌های او را ندارم. یکی از این روزها او را کتک جانانه‌ای خواهم زد. من دانستم که باید خود را وارد معرکه کنم و نانسی را از یک کتک خوردن نجات هم. (من برخلاف عقیده بعضی از اولیاء اعتقادی ندارم که «دلیل نرمی نشیمن‌گاه انسان، برای آمادگی داشتن آن برای کتک خوردن در سن کودکی بوده است.»)

از آنیتا پرسیدم: آیا به نانسی گفتی که به چه دلیلی شوار جین برای مدرسه رفتن بهتر است؟

آنیتا پاسخ داد: البته که گفتم. به او گفتم که شلوار جین در زمین بازی پاهای او را محافظت می‌کند. در ضن گفتم که اگر شلوار جین او لک شود، برای من مهم نیست، ولی اگر لباس مهمانی او لک شود، هم من ناراحت می‌شوم و هم خود او. ولی نانسی آدم را خسته می‌کند. حاضر نیست دست بردارد. آن‌چه بین عصبانیت آنیتا و اشک‌های نانسی وجود داشت، کشمکش اراده دو فرد در برابر یکدیگر بود.

در این مورد خوب فکر کنید. آیا همه ما دوست نداریم که آن‌چه که به ما احساس منحصربه‌فرد بودن می‌دهد را به نمایش بگذاریم؟ من به آنیتا چنین توصیه کردم: به نانسی بگو که می‌تواند با پیراهن خود یک بار به مدرسه برود تا آن را به معلمان و دوستان خود نشان دهد، ولی بعد از آن باید دوباره با شلوار جین به مدرسه برود. سعی کن به معلم‌های او هم بسپاری تا موضع تو را تایید کنند. این راه‌حل موثر بود: نانسی خوشحال بود از این‌که همه لباس زیبای او را دیده‌اند و از آن پس صبح‌ها برای مادر و دختر کمتر فشارآفرین بود.

موضوع این نیست که ما با اجازه دادن به کودک برای رسیدن به خواسته خود در برابر او تسلیم شده‌ایم، بلکه بدین طریق افکار و احساسات مستقلانه او را محترم شمرده‌ایم و اعمال او را به عنوان اولین نشانه‌های استقلال در عمل به جا آورده‌ایم و نه به عنوان حمله به مقام ما به عنوان ولی. بگذارید کودک شما حس کند که می‌تواند طبق میل خود رفتار نماید (و با نتایج آن نیز روبرو شود).

به این موضوع از دریچه دید کودک بنگرید. او شروع کرده است به تعیین حد و مرز محدوده شخصی خود. خوردن، پوشیدن، استراحت، بازی کردن و اجابت مزاج، تنها محدوده‌های قابل تصمیم‌گیری برای او است. شما می‌توانید انتظار داشته باشید که به تدریج که کودک استقلال خود را می‌یابد، قدرت ولایت شما پایین بیاید. این مبارزه معمولا با نشانه‌هایی شروع می‌شود از قبیل اصرار کودک بر این‌که خودش جوراب خود را به پا کند، یا این‌که خودش با قاشق غذایش را بخورد و لباسی را که می‌خواهد بپوشد، انتخاب کند. چرا نباید از این نشانه‌های اولیه روحیه مستقل او حمایت کنید و هنگامی که آن را در حال تبلور می‌بینید، او را تشویق کنید؟ حتی اگر برای شما باعث کمی زحمت می‌شود. مگر ما به دنبال استقلال نیستیم؟

دادن استقلال بیشتر به کودکان در کارهای روزمره

موقعیت‌هایی را ایجاد کنید که کودک در آنها امکان انتخاب داشته باشد. به جای آن‌که تعداد انتخاب‌ها نامحدود باشد، تعداد آنها را به دو انتخاب محدود سازید. مثلا: «آیا آب پرتقال می‌خواهی یا شیر؟» این برای خویشتن کودک یک پیروزی محسوب می‌شود و در عین حال والدین تصمیم گرفته‌اند که کودک چه خواهد خورد. این کار کمک می‌کند که کودک در یک چارچوب منطقی احساس قدرت کند. مسائل، معمولا هنگامی بروز می‌کند که ولی سعی می‌کند به کودک امکان انتخاب بدهد، در حالی که واقعا انتخابی وجود ندارد. مثلا می‌پرسد: «می‌خواهی بیایی داخل خانه؟» اگر جواب کودک منفی باشد، در حالی که او واقعا باید بیاید به داخل خانه، آنگاه باید منتظر دردسر باشید. بهتر است در چنین موقعیتی بگوید: ۱۰ دقیقه دیگر وقت داری که بازی کنی و بعد از آن وقت آن خواهد بود که بیایی به داخل خانه.

از آن‌جا که با دادن ۱۰ دقیقه وقت برای پایان دادن به آن‌چه که انجام می‌دهد، احترام خود را به او نشان داده‌اید، هنگام آمدن به خانه کج‌خلقی کمتری خواهد داشت. (معصومیت کودکان در برابر گذشت زمان همیشه برای من جالب است. اگر از یک بچه دو یا سه ساله بپرسید که: «می‌خواهی قبل از حمام‌کردن ۱۰ دقیقه بازی کنی یا پنج دقیقه؟» معمولا عدد آخر را انتخاب می‌کند، بدون آن‌که در نظر بگیرد که این انتخاب در و اقع به ضرر او است.) من هنگامی که می‌خواهم توجه کودکی را به خود جلب کنم، حرف‌هایم را به صورت آواز بیان می‌کنم (بچه‌ها در مورد کیفیت صدای شما وسواس ندارند): «وقت حمام است، حمام است، حمام است… لا، لا، لا، لالالا» توجه بچه‌ها به آواز خواندن من جلب می‌شود و همراه من در حال آوازخواندن به حمام می‌آیند. این کار موثر است و نتیجه آن یک مبارزه کمتر برای قدرت است.

منبع: مرکز مشاوره و روانشناسی ایران-مشاور کودکان آنلاین:کودک شما در حرکت



:: برچسب‌ها: مهارت گفتاری کودک , کودک , کنترل اجتماعی کودکان ,
:: بازدید از این مطلب : 606
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : شنبه 14 تير 1399 | نظرات ()

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 199 صفحه بعد